یکریز می کوبد.چه می سرایداین دارکوب پیردر گاوچر غروبنگاهشمادیانی یله استپنداریتوکای جوان اماچنین نمی انگاردبا سرودشسازها شهری شده اندسوزها جهانیآه ...روستای آدمیروستای بزرگ تر از قصه های بومیقصه های بومی زمین